میزان درآمدهای نفتی ایران در سالهای مختلف، بهویژه در دولتهای پس از انقلاب همواره بحثبرانگیز بوده است، بهنحوی که برخی کارشناسان اقتصادی با اشاره به افزایش قابل ملاحظه درآمدهای ارزی ایران از محل فروش نفتخام و سایر فراوردههای نفتی، بر این باور هستند که افزایش دلارهای نفتی به درستی هزینه یا سرمایهگذاری نشده است. چالش بر سر میزان درآمدهای نفتی و البته هزینهکردن آن باعث شده تا این استدلال از سوی برخی کارشناسان و مدافعان دولت مطرح شود که هرچند درآمد نفتی ایران در هفتونیم سال گذشته بیسابقه بوده و رکورد جدیدی محسوب میشود اما واقعیت این است که افت ارزش دلار در سالهای اخیر باعث شده تا قدرت خرید ارزهای در اختیار دولت فعلی کمتر از دولتهای قبلی باشد. آنچه روشن است اینکه دولت محمود احمدینژاد در هفتسال حیات دولتهای نهم و دهم بیش از 530میلیارد دلار درآمد نفتی داشته است، لیکن اینکه این میزان درآمد ارزی باعث تقویت یا تضعیف پایههای اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم شده یا نه همچنان مناقشهبرانگیز است. افزون بر این چالشها، مسئولان و تیم اقتصادی دولت همچنان اصرار دارند که موفق شدهاند وابستگی بودجه عمومی دولت به نفت را کم کنند و سیاستهای اقتصادی دولت، کشور را در مسیر توسعه و پیشرفت قرار داده است. دکتر مهدی تقوی، اقتصاددان شناختهشده و استاد دارای کرسی در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ایران- بهعنوان یکی از دانشکدههای اقتصادی که اقتصاددانان نهادگرا و طرفدار اقتصاد آزاد را در خود جای داده است- از چهرههای صریحاللهجه اقتصادی ایران است که در گفتوگو با او استدلالهای مطرحشده از سوی کارشناسان مدافع سیاستهای اقتصادی دولت را مطرح کردهایم.این گفتوگو را میخوانید.
- برخی از مدافعان دولت میگویند که هرچند میزان درآمد نفتی ایران در دولتهای نهم و دهم بیشتر از تمامی دولتهای تاریخ ایران بوده اما اگر نوسان ارزش دلار را درنظر بگیریم، مشخص میشود که قدرت خرید ارزهای نفتی در هفتسال ونیم اخیر بیشتر از قدرت خرید درآمدهای ارزی دولتهای قبلی نبوده است. از نظر شما این استدلال تا چه میزان قابلقبول است؟
واقعیت این است که این استدلالها یا توجیهات رسانهای عمدتا از سوی کسانی مطرح میشود که چندان با مبانی علم اقتصاد آشنا نیستند و هدفشان دفاع بر مبنای ذهنیت عامیانه است و بیشتر افرادی که مسئولیت غیراقتصادی در دولت دارند هم بهطور مستقیم و غیرمستقیم و یا خود را وابسته فکری به دولت میدانند و از این زاویه به بحث درآمدهای نفتی میپردازند. شفافترین و صریحترین پاسخ به این استدلالهای شکننده را میتوان در مقایسه درآمدهای نفتی در دولت اصلاحات و دولت فعلی سراغ گرفت. اگر میزان درآمد نفتی دولتهای هفتم و هشتم را با میزان درآمد نفتی دولتهای نهم و دهم بسنجیم به وضوح مشخص میشود که قیمت هر بشکه نفت در این دوره زمانی چه میزان بوده است و آیا ارزش دلار به میزانی بوده که بتواند درآمد ارزی ناشی از فروش نفت و فراوردههای نفتی در دومقطع زمانی مورد بحث را یکسان کند تا بتوان ادعا کرد که دولت آقای احمدینژاد از محل درآمدهای نفتی کمتر از دولت آقای خاتمی کسب درآمد و ثروت کرده است؟ وقتی قیمت فروش هر بشکه نفت در دولت فعلی نسبت به دولت قبلی چند برابر شده، بدیهی و طبیعی است که درآمد نفتی در این دولتها با شکاف زیادی مواجه شده است و بهانهکردن ارزش دلار یا درنظر گرفتن پارامترهای غیراقتصادی نمیتواند پاسخی به این واقعیت باشد که دولت فعلی بالاترین میزان درآمد تاریخ ایران را در اختیار داشته است. بهنظر، کسانی که ادعا میکنند قدرت خرید دلارهای نفتی دولت آقای احمدینژاد کمتر از دولتهای دیگر بوده، یا از اقتصاد سر درنمیآورند یا اینکه اقتصاددان هستند ولی بهدلیل موقعیتی که دارند و یا مصالحی که برای خود متصورند، ناچار به دفاع از این توجیهات هستند.
- اگر بخواهیم از منظری دیگر به استدلال مدافعان نظریه کاهش قدرت خرید درآمدهای ارزی ناشی از فروش نفت خام در دولت نهم و دهم نگاه کنیم، این پرسش مطرح میشود که احتمالا هرچند دولت درآمد دلاری بالایی داشته اما مصارف ارزیاش هم گرانتر شده است.
از یک زاویه این موضوع قابل تأمل است. اما باید دقت کنید که دولتهای قبلی هر دلار نفتی را با چه ریالی هزینه کردهاند و دولت فعلی درآمدهای نفتی را با چند ریال خرج کرده است. بنابراین باید دانست که در دولت آقای احمدینژاد، هم نفت گران شده، هم دلار بیشتری گیر دولت آمده و هم دلار نفتی را گرانتر فروختهاند. یکی از انتظارات عمومی این است که بانک مرکزی گزارش دهد در سالهای پس از انقلاب هر دلار نفتی با چه ریالی بهصورت رسمی در بودجه سالانه محاسبه شده و مهمتر اینکه چه میزان ارز نفتی با قیمت بازار آزاد فروخته شده و دولتها چقدرکسب درآمد کردهاند. کافی است همین نوسان سالهای اخیر را درنظر بگیرید و ببینید که آیا دولت فعلی دلارهای نفتیاش را با همان رقم مصوب در بودجههای سالانه فروخته است یا نه؟ آیا هر دلار نفتی را با همان رقم مرجع میفروشند و کسب درآمد میکنند یا بخشی از آن را با نرخ مبادلهای و بخشی دیگر را با نرخ آزاد به مردم میفروشند؟ میخواهم بگویم که نگاه تکبعدی و قضاوت یکجانبه به وضعیت درآمدهای نفتی ایران و هزینهکرد دلارهای ناشی از آن غلط است و تنها کارکردی غیراقتصادی دارد.
- شاید بتوان اینگونه قضاوت کرد که میزان درآمد نفتی دولتهای پس از انقلاب را با میزان افت ارزش دلار در هر دولتی را سنجید و به این نتیجه رسید که حتما قدرت خرید ارزهای نفتی دولت فعلی کمتر از دولتهای ابتدای انقلاب تا پایان عمر دولت اصلاحات بوده است؟
ببینید اگر اینگونه باشد، باید بدانیم که روزی دولت هر دلار را هفتتومان فروخته و بعدها نرخ دلار افزایش ارزش ریالی داشته است. وقتی دولتی هر بشکه نفت را مثلا 35دلار فروخته، با فروش آن به نرخ هر دلار هفت تومان، تنها 2450ریال درآمد داشته که به بودجه واریز شده است. از سوی دیگر دولتی دیگر هر بشکه نفت را بالای 80دلار فروخته و هر دلارش را بالای 1000تومان حساب کرده و به این ترتیب درآمد ریالی ناشی از فروش دلارهای نفتیاش را به بودجه ریخته که بالغ بر 800هزار ریال میشود؛ بنابراین افزون بر افزایش درآمد نفتی دولت فعلی، درآمد ریالی این دولت هم بالاتر رفته و توانسته بودجهاش را پوشش دهد و از این حیث ادعای کاهش قدرت خرید دولت چندان محلی از اعراب ندارد. از سوی دیگر بهتر است نرخ تورم را هم درنظر بگیریم، بهنحوی که سال1357 نهایت درآمد یک استاد دانشگاه 14هزار تومان بود و الان به چهار میلیون و 600هزار تومان رسیده است. اما ارزش خرید حقوق سال 1357بیشتر بوده یا حقوق سالجاری یک استاد دانشگاه؟ بدیهی است که هرچند درآمد نفتی ایران در سالهای اخیر افزایش یافته به واسطه تورم ناشی از تبدیل بیمحابای ارزهای نفتی به ریال و تزریق آن به اقتصاد، قدرت خرید مردم هم کمتر شده است و نتیجه اینکه افزایش درآمدهای نفتی بهمعنای بهبود وضعیت معیشتی و افزایش واقعی درآمدهای مردم نبوده است. از سوی دیگر با فرض درنظر گرفتن نوسان ارزش دلار در بازارهای جهانی، بازهم مشاهده میکنیم که درآمد نفتی دولت فعلی و قدرت خرید آن برای واردات کالا یا سایر مصارف ارزی از دولتهای قبلی بیشتر هم بوده است، نه کمتر. من معتقدم قدرت خرید مردم در دولت آقای احمدینژاد کاهش داشته و مشکلات دیگر ازجمله وضعیت اشتغال و درآمد کارگران دشوارتر هم شده است و به همین دلیل شاهد وخامت وضعیت معیشتی مردم به واسطه بالارفتن نرخ تورم هستیم.
- برخی آمارها نشان میدهد که متوسط درآمد ارزی دولت در دوران جنگ 110میلیارد دلار، دولت هاشمی رفسنجانی 141میلیارد دلار، دولت خاتمی 157میلیارد دلار و دولت احمدینژاد تا پایان سال90 بیش از 530میلیارد دلار برآورد شده است. مدافعان دولت معتقدند که با درنظرگرفتن افت ارزش دلار در این سالها و ارزش طلا در بازارهای جهانی این نتیجه حاصل میشود که دولت میرحسین موسوی 66درصد، دولت هاشمی رفسنجانی 120درصد و دولت خاتمی 44درصد بیشتر از دولت احمدینژاد ثروت از محل فروش نفت بهدست آوردهاند.
باید درنظر گرفت که وضعیت معیشتی مردم با درنظر گرفتن درآمد نفتی در هر دولت و لحاظ مشکلات هر دوره تاریخی در اقتصاد کشور چگونه بوده و هر دولتی درآمدهای نفتیاش را در چه راههایی و برای چه مصارفی هزینه کرده است. ببینید! دولت آقای هاشمی یک اشتباه کرد که سیاست تعدیل اقتصادی را به اجرا درآورد که نتیجه آن نزدیکشدن نرخ تورم به 50درصد در سال1374 بود. اگر آقای هاشمی این اشتباه را مرتکب نشده بود که عمدتا اقتصاددانان راستگرا این سیاست را به او تحمیل کردند(نظیر همان سیاستی که برخی اقتصاددانان به دولت احمدینژاد درخصوص سازوکار هدفمندی یارانهها تحمیل کردهاند) قطعا وضعیت معیشتی مردم بهتر بود.
- یکی از استدلالهای مطرح درخصوص وضعیت درآمدهای نفتی در دولتهای مختلف به تعداد جمعیت ایران و مطالبات آنها برمیگردد؛ چرا که اگر میزان درآمد نفتی را به تعداد جمعیت تقسیم کنیم بازهم این مسئله مطرح میشود که عملکرد دولت فعلی بهتر از دولتهای قبلی بوده است. آیا این نظر را شما قبول دارید؟
اصلا این نوع نگاه را قبول ندارم که میزان درآمد را بر تعداد جمعیت کشور تقسیم کنیم؛ درحالیکه با فرض پذیرش این توجیه، باید دولت فعلی درآمد واقعی شهروندان و قدرت خرید آنها را افزایش داده باشد که بهنظرم این اتفاق نیفتاده است. سؤال این است که هر دولتی چه میزان بشکه نفتی را با چه نرخ دلار فروخته و مهمتر اینکه با این پول نفت چکار کرده است و آیا این پولها صرف سرمایهگذاری و تولید شده است یا واردات؟ کافی است وضعیت واردات در دولت فعلی و ترکیب کالاهای وارداتی را با دولتهای قبلی مقایسه کنید. از سوی دیگر ببینید مثلا دولت زمان جنگ تحمیلی با نفت چه دستاوردهایی داشته و دولت سازندگی چه میزان از درآمد نفتی را برای بازسازی کشور درنظر گرفته و یا دولت اصلاحات با توجه به افت شدید درآمدهای نفتی در سالهای نخست چگونه کشور را اداره کرده است؟ آنگاه به این سؤال پاسخ داده شود که آیا افزایش خیرهکننده درآمد نفتی دولتهای نهم و دهم باعث تقویت تولید ملی و اقتصاد ملی شده و چه دستاوردهایی برای کشور داشته است؟ بهترین شاخص این است که نرخ رشد اقتصادی کشور در دولتهای مختلف با توجه به میزان درآمد نفتی کشور را مبنا قرار دهیم و آنگاه قضاوت کنیم که پول نفت در خدمت رشد اقتصاد بوده یا وابستگی به کالاهای وارداتی؟ ملاک ارزیابی وضعیت اقتصادی کشور در دولتهای مختلف باید متناسب با پویایی و رشد اقتصادی باشد، بهنحوی که در نهایت عدالت اقتصادی و اجتماعی، بهبود و آسیبهای اجتماعی کاهش یابد.
بهنظرم رشد آسیبهای اجتماعی در دولت فعلی بهمراتب بیشتر از دولتهای قبلی بوده است و درخصوص وضعیت معیشتی مردم هم باید درنظر داشت که آیا شاخصهای رفاه اجتماعی ناشی از عملکرد هر دولتی از پایداری لازم برخوردار است یا اینکه با نوسان در درآمدهای دولت و محدود شدن منابع نفتی، وضعیت معیشتی مردم افت خواهد کرد؟
- اما درآمد ارزی ایران در دولت فعلی از محل صادرات غیرنفتی ایران افزایش قابلتوجهی داشته است و این یک نکته مثبت محسوب میشود.
بله، به شرط اینکه اولا واردات را هم درنظر بگیرند و آمار بدهند که ترکیب کالاهای صادراتی و وارداتی چه بوده است. وقتی این نکته مثبت قابل تحلیل و دفاع است که نسبت کالاهای صادراتی و وارداتی و ترکیب آن نیز بهصورت دقیق ارائه شود. افزون بر کمیت کالاهای وارداتی و صادراتی ایران در سالهای اخیر، بهتر است گزارش دقیق و کارشناسیای از کیفیت این اقلام و تأثیر آن بر اقتصاد ملی ارائه شود تا بتوان قضاوت کرد.